کتاب برادرزادهي رامو اثر دني ديدرو، نخستين بار در سال ???? منتشر شد. اين اثر گفتوگويي خيالي و فلسفي است که ديدرو دو سال به تأليف و دو سال تنها به بازنگري آن پرداخت. ديدرو خود يکي از مهمترين چهرههاي عصر روشنگري در فرانسه است. وي در اين اثر خود که روايتي است کوتاه، سعي دارد تا با خلق گفتوگويي ميان خود و شخصيتي خيالي، از موضوعاتي چون اخلاق، عشق و مذهب سخن بگويد. کتاب برادرزادهي رامو اثر دني ديدرو يکي از نخستين آثار ادبي است که در آن از تفکر ليبرال و فردگرايانه صحبت شده است. شايد به همين دليل باشد که اين اثر ديدرو را يکي از اصليترين آثار داستاني،فلسفي قرن هجدهم به شمار ميآورند.
برادرزادهي رامو اثر دني ديدرو نخستين بار در آلمان و در سال ????، با ترجمهي گوته انتشار يافت اما متن فرانسوي آن بعد از انتشار نسخهي ترجمهشده ناپديد شد. نسخهي آلماني اثر به زبان فرانسه برگردانده شد و در سال ????، در اختيار فرانسويزبانان قرار گرفت. برگردان فارسي اين اثر نيز به ترجمهي احمد سميعي و از انتشارات علمي و فرهنگي در اختيار علاقهمندان قرارگرفته است.
طبق گفتههاي اندرو اس کوران، ديدرو در زمان حياتش چندان مايل به انتشار کتاب برادرزادهي رامو نبود؛ ديدرو در اين اثر خود از موسيقيدانان و سياستمداران مشهور بسياري حرف به ميان آورده بود که انتشار اثر ممکن بود بازداشت او را به دنبال داشته باشد.
همانطور که پيشازاين گفته شد، ديدرو اين اثر را در قالب گفتوگويي خيالي نگاشته است. قالب گفتوگوي اثر براي نويسنده اين امکان را فراهم ميکند تا به موضوعات موردبحث خود، از زواياي گوناگون بينديشد. شخصيت برادرزادهي رامو پسري است بينهايت نامعتبر، غيرقابل اطمينان و بذلهگو که سرتاپايش پر است از تناقض. بهاينترتيب خواننده شايد هرگز کاملاً متوجه نشود که او چه زمان رفتاري محترمانه دارد و چه زمان قصد تحريک و آزار شخص مقابل را. هنر نويسنده آن است که حقايق را با هنرمندي هرچه تمام در چيزهاي بياهميت به مخاطب نشان دهد.
برادرزاده رامو، که از ديد بستگان ثروتمند و اعيان خود انگلي بيش نيست، بهتازگي از خانه طردشده و دليلش هم آن بوده که از پذيرش حقيقت سر باز زده است. او مغرورتر از آن است که گردن به عذرخواهي کج کند و بااينحال، در اينکه بهجاي گرسنگي کشيدن، نقش دلال محبت را براي مردان ثروتمند بازي کند و با معرفي خانمهاي بدکاره به آنها، چند صباحي به خرج اين احمقهاي اعيان زندگي بگذراند، ايرادي نميبيند.
«جامعه براي استعداد افراد ارزش قائل نميشود؛ نميگذارد روي پاي خودشان بايستند. رهايشان ميکند تا به پاي ثروتمندان بيفتند؛ ثروتمندان احمق و تهيمغزي که به ريش بزرگاني چون بوفون، دوکلوس، روسو، مونتسکيو و ديدرو ميخندند. نخبگان تهيدست در چنين شرايطي دو راه بيشتر ندارند؛ يکي آنکه چاپلوسي و تملق اغنيا را کنند و ديگري آنکه ذهن حساس و هنردوستشان را ناديده بگيرند و برخلاف ذات خود عمل کنند. اگر از راه فضائل ميشد به ثروت رسيد، من نيز يا تلاش ميکردم فضيلت کسب کنم يا حداقل سعي ميکردم راه اهل فضل را تقليد کنم. همه انتظار داشتند مانند يک احمق رفتار کنم و من هم خود را به يک احمق تبديل کردم.»
در ادامه تکههايي از کتاب برادرزادهي رامو اثر دني ديدرو را ميخوانيم:
«ما مردم دروغي را که خوشايندمان باشد بهيکباره ميبلعيم اما حقيقتي که پيش رويمان است را جرعهجرعه فرو ميدهيم.»
«به عقيدهي من بهترين حالت اين دنيا حالتي است که شامل حال من نيز بشود. اگر بنا به نبود من باشد، ديگر چه فرقي دارد اين دنيا بينقص باشد يا خير؟»
«مراقب باش چه ميکني؛ اگر يکبار فريبم دهي ديگر هرگز به تو اعتماد نميکنم.»
«هر انساني غرور دارد. من مايلم غرورم را زير پا بگذارم؛ اما به خواست و ارادهي خودم، نه بهاجبار و خواست ديگري.»
«قدرشناسي بار سنگيني است و هر بار سنگيني يک روز بايد از شانه برداشته شود.»
درباره این سایت